در عصری به سر میبریم که شبهات علیه دین افزایش یافته است و قدرتهای غربی از طریق وسایل ارتباط جمعى که در اختیار همگان قرار گرفته است در صددند تا مردم را از دین بیرون کنند، مخصوصاً از دین اسلام، [۱]چرا که عامل عدم پذیرش سلطه و عدم سازش با مستکبرین، دین است.[۲]
در این بین سلسلهاى از تنظیمات بین المللى و برنامههاى جهانى به نام حقوق بشر درست شده که معمول این برنامهها بر اساس بىدینى و شبهه افکنی علیه مذاهب و ادیان در قالب آزادى بیان! است.[۳]
اینگونه است که جوامع غربی و در راس آنها آمریکاییها به بهانه احمقانه آزادی بیان به اقدامات گستاخانه ای هم چون توهین به مقدسات ادیان و مذاهب چراغ سبز نشان میدهند و راه را برای توهین بیشتر باز کردهاند.[۴]
جریانات استکباری تلاش میکنند تا در فرصتهاى مناسب، ضربات شکنندهاى بر پیکر عقاید و مقدّسات مذهبى وارد سازند؛ [۵] لذا کشورهاى اروپایى دست به دست هم دادهاند که به ساحت قدس پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله اهانت کنند[۶]از این رو عجیب نیست که دشمنان اسلام در این اواخر نویسنده ای مزدور را وادار کردند کتابى تحت عنوان[۷]«آیات شیطانى» بنویسد و به مقدسات اسلامی اهانت کند.[۸]
در این بین صدور فتوای تاریخی امام خمینى(قدس سره الشریف) مبنی بر ارتداد نویسنده هتاک این کتاب یعنى سلمان رشدى و لزوم قتل او، ضرورت واکاوی حکم تاریخی امام امت در دفاع از مقدسات الهی را آشکار میسازد.[۹] به ویژه آنکه فتواى امام چنان کرد که در کنفرانس اسلامى، عَلىرغم تمایل بعضى از کشورها به ارتداد او صحه گذاشته شد، اگر چه حامیان او تلاش کردند که این عمل را مخالف آزادى قلم و بیان و عقیده جلوه دهند، ولى جهانیان فهمیدند که مرز و محدوده آزادى آنها تا چه حدى است.[۱۰]
مرتد کیست و حکم آن چیست؟
«مرتد» از مادّه «رَدّ» یعنى کسى که اسلام را پذیرفته و سپس از آن بازگشته است.[۱۱]
«مرتد» بر دو قسم است: «فطرى» و «ملّى».[۱۲]«مرتد فطرى» کسى است که از پدر و یا مادر مسلمان تولد یافته، پس از آن اسلام را پذیرفته، سپس بازگشته است؛ یا به قول بعضى در حالى که نطفه او منعقد شده پدر و یا مادرش مسلمان بودهاند و سپس او اسلام را پذیرفته و بعدا از آن برگشته است و «مرتد ملّى» کسى است که از پدر یا مادر مسلمان تولد نیافته، بلکه خود بعد از بلوغ اسلام را پذیرفته، سپس بازگشته است.[۱۳]، [۱۴]
مشهور در میان فقها این است که مرتد اگر فطرى است یعنى نطفه او در حال مسلمان بودن پدر و مادر یا لااقل یکى از آن دو منعقد شده باشد حدّ او قتل است و توبهاش پذیرفته نیست، البته در صورتى که مرد باشد و اگر مرتد ملّى باشد یعنى از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده است؛ نخست به او پیشنهاد توبه مىشود اگر پذیرفت چیزى بر او نیست و اگر توبه نکرد حدّ او قتل است.[۱۵]
در این میان از جمله کسانى که ملحق به مرتد هستند، کسانى مىباشند که نعوذ باللَّه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله را دشنام و ناسزا گویند و اهانت کنند؛ و همچنین در مورد امامان معصوم علیهم السلام و فاطمه زهرا علیها السلام و در واقع این کار یکى از اسباب ارتداد است؛ بنابراین نیازى نیست که آن را به صورت حدّ جداگانهاى ذکر کنیم؛ هر چند بعضى از فقهاء در کتب حدود در فقه اسلامى آن را مستقلًا مطرح کردهاند؛ و روایات خاصّى نیز درباره مباح بودن خون چنین کسى در منابع اسلامى دیده مىشود.[۱۶]، [۱۷]
از آزادی بیان تا ارتداد
مایۀ تأسف است که امروزه غربىها در قالب آزادی بی حد و حصر؛ اهانت به مقدّسات دیگران را برای خود مجاز میشمرند، حقیقتی تلخ که امروز شاهد آن در جهان غرب هستیم.[۱۸]
حال آنکه آزادى در منطق عقل و اسلام عبارت از آزاد بودن براى پیمودن مسیر تکامل و به فعلیت رسیدن استعدادها و شکوفائى خلاقیتها است، اما آزادى شهوات و اسیر شدن انسان در چنگال هواها و پستیها که مایه هدر رفتن آب حیات و عمر و نیروهاى انسان در باتلاق رذالتها و بیچارگىها است، نه جنبه منطقى، نه عقلى و نه اسلامى دارد.[۱۹]
آزادى در دنیاى امروز چنان توسعه پیدا کرده که به قلم نویسنده هم حق دادهاند که در راستاى وقاحتها و زشتیها هر چه مىخواهد بنویسد، به مقدسات میلیونها مردم توهین کند و مبارزه بر ضد آن را مبارزه با آزادى تفکّر و اندیشه و قلم مىپندارند، مبارزه با سلمان رشدى را مبارزه با آزادى مىدانند، در حالى که او نه تنها به مسلمانان بلکه به تمام جهانیان اهانت کرده، زیرا او به حضرت ابراهیم (علیه السلام) که پدر همه ادیان آسمانى است توهین کرده، ابراهیمى که مورد احترام تمامى پیروان ادیان آسمانى است.[۲۰]
لیکن جوامع غربی نه تنها محکوم نکردند بلکه خود فیلمى به نام (آخرین وسوسههاى مسیح) ساختند که خدا مىداند چه نسبتهاى نارواى ناموسى و غیرناموسى به این پیامبر الهى دادند، این چه آزادى است؟! آیا اگر چیزى به قیمت نابودى انسانیت و همه ارزشهاى وى تمام شود باز هم در محدوده آزادى است، آیا در محدوده اعلامیه حقوق بشر است که سازمان حقوق بشر حمایت از چنین آزادیهائى مىکند؟ جواب این سؤال را به هر آزادهاى وامىگذاریم که وجدان بهترین قاضى است.[۲۱]
افسانه غرانیق و آیات شیطانی
گفتنی است داستانی خرافى در بعضى از کتب، نقل شده که پیامبر (ص) وقتى به آیه «أَفَرَأَیْتُمْ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرَى؛ به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزى» و «منات» که سوّمین آنها است» (دختران خدا هستند!)[۲۲] رسید در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم جارى ساخت: «تِلْکَ الْغَرانِیْقُ الْعُلى وَ انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى!؛ آنها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت مىرود»![۲۳] و همین سبب شد که مشرکان خوشحال شوند و آن را نوعى انعطاف در مساله بتپرستى از ناحیه پیامبر(ص) بدانند! و در پایان این سوره که مردم را به سجده دعوت کرد آنها نیز همراه مسلمانان به سجده افتادند!، این خبر به عنوان اسلام آوردن مشرکان در همه جا پیچید و حتى به گوش مسلمانان مهاجر حبشه رسید و گروهى چنان خوشحال شدند و احساس امنیت کردند که از هجرتگاه خود حبشه به مکه بازگشتند»[۲۴]، [۲۵]
اگر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامههاى پیامبر (ص) به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن دادهاند[۲۶] لیکن این نسبتى است ناروا و دروغى است رسوا که دلائل و قرائن بسیارى بطلان آن را روشن مىکند.[۲۷]
در تبیین این مسأله باید گفت قرائن فراوان نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص) وسیله شیطانصفتان جعل شده است، زیرا راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند و به گفته «محمد بن اسحاق» این حدیث از مجعولات زنادقه مىباشد و او کتابى در این باره نگاشته است،[۲۸] لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کردهاند و به جعل جاعلین نسبت دادهاند[۲۹]، [۳۰] هم چنین احادیث متعددى که در مورد نزول سورۀ نجم و سپس سجده کردن پیامبر(ص) و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده در هیچیک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست و این نشان مىدهد که این جمله بعداً به آن افزوده شده است.[۳۱]
از سوی دیگر کسانى که این دروغ را به هم بافتهاند هیچ فکر نکردهاند که قرآن در ذیل همان آیات صریحا بتپرستى را مىکوبد و آن را پیروى پندار خام و هواى نفس مىشمرد و در آیات بعد نیز با صراحت و شدت تمام، عقائد بتپرستان را محکوم مىکند و آن را نشانه بى ایمانى و عدم علم و آگاهى آنها مىشمرد و صریحا به پیامبر (ص) دستور مىدهد حسابش را از آنها جدا کند و از آنان روى برتابد.[۳۲] لذا آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه بیان مذمت[۳۳] بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مىگوید اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساختهاید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست.[۳۴]
گفتنی است مبارزه پیامبر(ص) با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پىگیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او است، پیغمبر (ص) در عمل نشان داد که هیچگونه مصالحه و سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى حتى در سخت ترین حالات نشان نمىدهد، چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکش جارى شود.[۳۵]با این حال چگونه امکان دارد آن دو جمله از پیامبر(ص) باشد و یا مشرکان آن قدر گرفتار حماقت باشند که این جمله را بشنوند اما آیات بعد را که با صراحت بتپرستى را در هم مىکوبد نادیده بگیرند و سرانجام خوشحال شوند و پس از خاتمه سوره با مؤمنان سجده کنند؟! [۳۶]
از مجموع این بحث بخوبى روشن مىشود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بیخبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساس را جعل کردهاند.[۳۷]حقیقت این است که سازندگان این افسانه آن را بسیار ناشیانه و بى مطالعه جعل کردهاند.[۳۸]
اما پرسش کلیدی این است که چرا مطلبى تا این حد بىپایه و بىاساس این چنین شهرت یافته است؟ پاسخ این سؤال نیز چندان پیچیده نیست، زیرا شهرت این حدیث تا حد زیادى مدیون تلاشهاى دشمنان و بیماردلان است که فکر مىکنند دستاویز خوبى براى خدشه دار ساختن مقام عصمت پیغمبر اسلام و اصالت قرآن پیدا کردهاند، بنابراین دلیل شهرتش در میان دشمنان به خوبى معلوم است و اما شهرت آن در میان مورخان اسلامى به گفته بعضى از دانشمندان اسلامى ناشى از این است که جمعى از مورخان همیشه به دنبال حوادث و مطالب تازه و هیجانانگیز و استثنائى مىروند، هر چند اصالت تاریخى آن زیر سؤال باشد تا کتابهاى خود را جالبتر و جنجالىتر کنند و از آنجا که داستانى مثل افسانه غرانیق در زندگانى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله بىسابقه است، لذا بدون توجه به سستى اسناد آن و بىپایه بودن محتوایش آن را در کتاب تاریخى و گاه روائى آوردهاند، گروهى نیز آن را به خاطر نقد و بررسى مورد توجه قرار دادهاند.[۳۹]
حال آنکه در آیات قرآن مجید نه تنها چیزى که با مقام عصمت انبیاء منافات داشته باشد وجود ندارد، بلکه در همین آیات که تصور منافات آنها شده است نشانههاى روشنى بر تأکید مقام عصمت آنها است.[۴۰]، [۴۱]
با این تفاسیر عجیب نیست که دشمنان اسلام و مخصوصاً مستشرقان معاند سرمایهگذارى زیادى روى این روایت کرده و آن را با آب و تاب نقل کردهاند و دیدیم در این اواخر نویسندهاى از تبار شیاطین را وادار کردند کتابى تحت عنوان «آیات شیطانى» بنویسد و با تعبیرات بسیار موهن و زننده ضمن یک داستان تخیلى نه تنها مقدسات اسلام را زیر سؤال برد، بلکه حتى نسبت به انبیاء بزرگى که همه ادیان آسمانى براى آنها احترام قائلند (همچون ابراهیم على نبینا و آله علیه السلام) اهانت کند.[۴۲]
کتاب آیات شیطانی؛ وقتی سیاست صهیونیسم، انگلیس و آمریکا به هم پیوند میخورد
بدیهی است منطق دشمنان قرآن و اسلام منطق توهین است و منطق سران آمریکا و انگلیس در توطئه چینی علیه مقدسات مسلمانان منحصر شده است که نشان از رذل و پست بودن آنهاست.[۴۳]
در این بین انگلیس و آمریکائیها در راستای اسلام ستیزی و توهین به مقدسترین مقدسات مسلمانان، چهره واقعی خود را به همه نشان دادند و ثابت کردند چقدر انسانهای کثیف و بیآبرویی هستند؛ البته کسانی که میخواهند با آمریکا و انگلیس رابطه دوستی داشته باشند از این گونه حوادث عبرت بگیرند.[۴۴]
لازم به ذکر است قدرتهای استکباری توهین به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان را آزادی بیان تلقی میکنند و آن را محکوم نمیکنند، ولی اگر کسی بخواهد در مورد هولوکاست سخنی بگوید او را محکوم کرده و زندانی میکنند.[۴۵]
تأسف آور آن است که در گذشته اهانت به پیامبر اسلام (ص) در روزنامهها صورت میگرفت ولی امروز به رسانههای دولتهای غربی نیز کشیده شده است. متاسفانه دراین کشورها وقاحت به حداعلی رسیدهاست، درتلویزیون بین جوانان مسابقه میگذارند که چه کسی میتواند بهتر به پیشوای میلیاردها مسلمان توهین نماید.[۴۶]
لذا به هیچ عنوان عجیب نیست که متن انگلیسى کتاب آیات شیطانی با سرعت عجیبى به زبانهاى مختلف کفر ترجمه شود و در دنیا پخش گردد و هنگامى که امام خمینى(قدس سره الشریف) فتواى تاریخى خود را دائر بر مرتد بودن نویسنده این کتاب یعنى سلمان رشدى و لزوم قتل او صادر کردند، چنان حمایتى از ناحیه دولتهاى استعمارى و دشمنان اسلام از نویسنده کتاب شد که در دنیا سابقه نداشت؛ این حرکت عجیب، حقیقت را روشن ساخت که سلمان رشدى در این کار تنها نبوده و مسأله از تألیف یک کتاب ضد اسلامى فراتر است و در واقع توطئهاى است که از سوى غرب استعمارگر و صهیونیستها براى کوبیدن اسلام طراحى شده و جدّاً پشت سر آن ایستادهاند.[۴۷]اخیرا نیز دانشگاههای آمریکایی به سلمان رشدی کرسی استادی دادند.[۴۸]
دشمنان برای تضعیف ارزشهای اسلامی دست به دست هم دادهاند ولی مسلمانان باید بیدار باشند و سران کشورهای اسلامی باید با تشکیل جلسات مختلف درخصوص این اقدام شوم موضعگیری مثبت نمایند.جهان اسلام باید با هوشیاری هر چه بیشتر اقدامات ننگین کشورهای غربی را محکوم نمایند.[۴۹]
واقعیت این است که آمریکا و متحدانش خود را با این کار احمقانه در دنیای اسلام منفورتر کردند و محیط را برای خود نا امن کرده اند.[۵۰]
فتوای تاریخی امام(ره) در سایۀ قدرت نمایی جهان اسلام
بی شک نیروى مذهب مىتواند انقلاب فکرى در محیط اجتماع برپا کند؛ به نحوی که نقش مذهب وتأثیر عقاید دینى در انقلاب فکرى و زنده کردن نیروى تفکّر در اجتماع غیر قابل انکار است.[۵۱]
تاریخ انبیا و پیغمبران نیز همین مطلب را نشان مىدهد. انبیا و پیغمبران خدا احیاى اجتماعات را از احیاى[۵۲] نیروى تفکّر و اندیشه اجتماعات شروع کردند و در سایه انقلاب فکرى بود که توانستند آن همه اصلاحات در جهان بشریت ایجاد کنند.[۵۳]
از سوی دیگر راهبرد قدرتهای غربی در عصر و زمان کنونی بر این محور منحصر شده است تا از گسترش موج اسلام گرایی جلوگیری کنند لذا توهین به مقدسات اسلام را در دستور کار قرار دادند. [۵۴]
لذا شاهدیم قدرت غربی برای متزلزل کردن مسلمین مسائل اسلامى را به باد استهزاء مىگیرند. نمونه آن کتاب آیات شیطانى است که در آن مقدّسات را مسخره کردند، اسم آن هم براى تمسخر بود.[۵۵]
نویسنده در این کتاب داستانى را نقل کرده و مىگوید جزیرهاى بود که زنان آلودهاى در آن وجود داشت و اسم زنان پیامبر را بر آنان گذاشته و نعوذ بالله قصد دارد به زنان پیامبر نسبت آلودگى دهد.[۵۶]
توهین غرب به همسران پیامبر(ص) در حالی است که ما هرگونه اهانت به همسران پیامبر را محکوم میکنیم، قدرتهای استکباری فراموش کرده اند که امام راحل سلمان رشدی را به دلیل کتاب شیطانی مرتد دانست زیرا در بخش مهمی از این کتاب نسبتهای بدی به زنان پیامبر داده شده بود.[۵۷]
آری امام خمینی (ره) از نیروی مذهب استفاده کرد و به سراغ نیروهای مادی نرفت و برای اسلام و برنامههای اسلامی دل سوزاند. از این جهت وقتی آن مرد نادان به قرآن و پیامبر اکرم(ص) اهانت کرد و آیات شیطانی را نوشت، امام قدس سره فتوای تاریخی خود را صادر کرد و حتی زمانی که به اینکه به ایشان گفتند که دولتهای غربی بر علیه شما اقدام میکنند اعتنا نکرد که این رویکرد تاریخی امام(ره)، به نوبۀ خود قدرت نمایی اسلام در برابر سیاستهای ضد دینی غرب را به همراه داشت.[۵۸]
بدین ترتیب امام (ره) قاطعانه در مقابل این کار ایستاد تا دیگران حساب کار خود را بکنند که نمىتوان این گونه با اسلام بازى کرده و نسل جوان مسلمان را با این توطئهها گمراه نمود. البته در داخل کشور هم چنین برنامههایى را پیاده کردند، گاهى به ساحت مقدّس امام زمان، گاهى به دیگر ائمه علیهم السلام و گاهى نسبت به دستورات دینى، که اگر مقاومت مراجع نبود هر روز کتابى در این زمینه نوشته مىشد که در این صورت چیزى از اسلام باقى نمىماند.[۵۹]
در واقع این یک حکم سیاسى براى حفظ کیان اسلام است و این حکم سیاسى در برنامههاى ممالک دیگر هم وجود دارد. ما نام این افراد را مرتدّ گذاشتیم. در نظامات دنیاى امروزی نیز هیچ کشورى قیام بر ضدّ حکومتش را نمىپذیرد و با آن مقابله مىکند. گاهى تحت عنوان مبارزه با تروریست و گاهى تحت عنوان مبارزه با نظام یا مصالح عمومى با آنها مقابله مىکنند، اسلام هم تحت عنوان مرتدّ چنین شدّت عملى در مقابل چنین افرادى نشان داده است و اگر نبود این حکم، از داخل و خارج هجماتى مىشد و اسلام متزلزل مىگردید.ولى این حکم اسلام بسیار حساب شده است و اگر این حکم نبود اسلام تا کنون باقى نمىماند.[۶۰]
شاید گفته شود اسلام دین منطق است و از منطق نمىترسد و در مقابل شبهات، منطقى برخورد مىکند.لیکن پاسخ این است که اعداء با منطق پیش نمىآیند، آیا کتاب آیات شیطانى با آن نامش منطق است؟ نه اینها منطق نیست بلکه فحّاشى است و اثر سوء دارد. اگر جوامع اسلامى از دستبرد دشمنان مصون مانده به جهت همین شدّت برخورد با مرتدّین است و شیعه و اهل سنّت در این مسأله اختلافى ندارند و فى الجمله این حکم را جارى مىدانند و در عصر پیامبر و بعد از او هم بود. بعد از رحلت پیامبر عدّهاى از اسلام برگشته و قیام کردند که همان منافقین بودند و با شدّت عمل با آنها برخورد شد.[۶۱]
حکم تاریخی امام(ره) و بن بست فرهنگی غرب
در آموزههای اسلامی مخصوصا به مسلمانان انقلابى دستور داده شده است که در برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پایمردى کمک بگیرند، که نتیجه آن استقلال شخصیت و اتکاء به خویشتن و خود یارى در پناه ایمان به خدا است و تاریخ اسلام این حقیقت را به خوبى نشان مىدهد که همین اصل اساسى پایه اصلى همه پیروزیها بود.[۶۲]
اینگونه است که ایستادگى محکم امام خمینى (قدس سره) در فتواى تاریخی خود و ادامه راهش از سوى جانشینان او و پذیرش این فتواى تاریخى از سوى غالب تودههاى مسلمین جهان، سبب ناکامى توطئهگران شد و تا این تاریخ که ما این بحث را مىنویسیم نویسنده کتاب مزبور در اختفاى کامل به سر مىبرد و از سوى دول استعمارى دقیقاً مراقبت مىشود؛ و ظاهراً مجبور است تا آخر عمر چنین زندگى کند و شاید به دست خود آنها به قتل برسد تا از این رسوایى نجات یابند.[۶۳]
آری همه مسلمانان باید با تأسی از امام امت، یک دل و یک زبان در برابر دین ستیزی دشمنان ایستادگى کنند و از آن بالاتر سعى کنند در میان تمام معتقدان به مذاهب عالم در برابر سیل مادیگرى و الحاد و بى دینى یک نوع اتحاد و هماهنگى ایجاد کرده و زنجیر محکمى تشکیل دهند.[۶۴]
آیات شیطانی؛ حقیقت تنفر مذهبی آمریکا
بدیهی است وقتی امام (ره)حکم ارتداد سلمان رشدى و قتل او را صدر کرد، او گرچه کشته نشود ولى مرده است، مگر مىتواند از سوراخى که در آن خزیده است خارج شود، چندى پیش در جرائد نوشتند که در کنفرانسى که بنا بود او سخنرانى کند و دقیقاً محل مورد کنترل بود، نتوانست شرکت کند، زیرا مأموران امنیتى از شرکت او در جلسه جلوگیرى کردند و لذا متن سخنرانى او توسط دیگرى خوانده شد.[۶۵]
حامیان چنین افرادى و بانیان چنین نقشههائى باید بدانند به غیر از ضرر چیزى متوجه آنها نخواهد شد، فتواى امام چنان کرد که جهانیان فهمیدند که مرز و محدوده آزادى آنها تا[۶۶]چه حدى است تا کثیفترین اهانت و دشنام به عقیده یک میلیارد و نیم مسلمان و انسان، اگر میلیونها تومان خرج مىکردیم تا این رسوائى را براى غرب اثبات کنیم، اینچنین که خود با دست خود اثبات کردند نمىشد، با دست خود سلمان رشدى پلید را به ظاهر بر ضد مسلمانان به صحنه کشیدند و خود را از صحنه انسانیت خارج کردند.[۶۷]
در برابر اهانت به مقدسات اسلامی منفعل نباشیم
در دنیاى امروز که دنیاى نیرنگ و حیله و دغلبازى است، اظهار ضعف مساوى با نابودى و از بین رفتن است، از سیاستمدارى پرسیدند، چرا روى قوانین و قانونگذارى کار نمىکنید تا مسائل بهتر حل شود؟ گفت: قانون یعنى لولههاى تفنگ، این قانون است که در این زمان قدرت عمل دارد و نافذ است، وگرنه قانون پارلمانى و آنچه از مجالس مىگذرد، در بسیارى موارد کوچکترین اثرى ندارد، هر قانونى در جهت نیرو و قدرت دادن به استکبار باشد، مورد قبول و الا مردود است. این چه دنیایى است، که به طرفدارى از سلمان رشدى ادّعاى آزادى قلم و بیان مىکند ولى اصول ابتدایی آزادی مذهبی درجوامع غربی با سیاستهای ضد اسلامی نادیده گرفته میشود، بی شک اگر مسلمانها با نیرو و قدرت، عمل به اسلام نکنند کمکم اسلامى باقى نمىماند.[۶۸]
بی شک در برابر اهانت به مقدسات اسلامی باید جهاد زبانى، قلمى و مالى کرد و هزینه جهاد و دفع تبلیغات مسموم دشمن را تأمین کرد، باید جهاد بدنى و جانى کرد، نه فقط با کافران که با منافقان خطرناکتر از آنها که قابل اصلاح نیستند، باید جنگید.[۶۹]
چگونه راضى شویم که به قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و تمامى مسلمین اعم از شیعه و سنّى اهانت شود و ساکت باشیم، چرا نباید فریادى به جز فریاد امام امت (ره) بر علیه شیطانى که کتاب آیات شیطانى را نگاشت کشیده شود، فریاد بر علیه سلمان رشدى خائن که خود را مسلمان مىپندارد تا کى بشنویم به مقدسات ما توهین کنند، اگر قیام نکنیم مردهایم، حیات ما به قیام ماست، مرگ ما به سکوت ما است، بین حق و باطل هرگز صلح برقرار نمىگردد این جنگ از سنّتهاى لایتغیّر الهى است، اگر فریاد زدیم و مقابله کردیم دشمن عقبنشینى مىکند چنانکه در فتواى امام امت در حمایت از قرآن و پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله دیدیم چه شد.[۷۰]
سخن آخر: سازمان ملل قانون منع توهین به مقدسات را تصویب کند
در خاتمه باید گفت لزوم تصویب یک قانون جهانی در سازمان ملل برای مقابله با اهانت به مقدسات همه ادیان و مذاهب ضروری است؛ اگر ما امروز نسبت به این قضایا بی توجه و کم توجه باشیم، آنها در آینده اهانتها و جسارتهای بی شرمانه تری را مرتکب میشوند.[۷۱] لذا بر همه مسلمانان و علمای اسلام فرض است که جلوی این سیاستها خصمانه قاطعانه بایستند.[۷۲]
باید دانست حق گرفتنى است و نه دادنى، گرچه ما مراکز بینالمللى را از نظر دور نمىکنیم و باید تا مىشود از راههاى مورد قبول عموم جهانیان حرکت کرد، ولى دل هم به آنها نبستهایم، که خود باید به دنبال حق خود باشیم، وگرنه کسى دلش به حال ما نسوخته است و این با استقامت[۷۳]روى عقاید و فرامین دین مبین اسلام میسر است.[۷۴]
بدین ترتیب علمای اسلام و سیاستمداران اسلامی باید اقدام کنند و قانونی تصویب کنند که در محاکم اسلامی این نکات پیگیری شود و جلوی این اقدامات گرفته شود.[۷۵]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ دفتر آیتالله ناصر مکارم شیرازی
[۱] کتاب النکاح؛ ج۴؛ ص۱۴۴٫
[۲] همان؛ ص ۱۴۵٫
[۳] همان.
[۴] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۹/۶/۱۳۹۱٫
[۵] آفریدگار جهان؛ ص۱۹۴٫
[۶] احکام عزادارى؛ ص۱۴۴٫
[۷] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ؛ ص۶۸۴٫
[۸] همان؛ ص ۶۸۵٫
[۹] پیام قرآن؛ ج۷؛ ص۱۶۷٫
[۱۰] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۱؛ ص۵۰۶٫
[۱۱] لغات در تفسیر نمونه؛ ص۵۱۶٫
[۱۲] همان.
[۱۳] سورۀ آل عمران؛ آیه ۸۹؛ (تفسیر نمونه؛ ج ۲؛ ص ۷۵۴).
[۱۴] لغات در تفسیر نمونه؛ ص۵۱۶٫
[۱۵] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۱۷۴٫
[۱۶] وسائل؛ ج ۱۸؛ ص ۴۵۸، کتاب الحدود؛ ب ۲۵، ح ۱ تا ۴ و ب ۲۷؛ ص۴۶۱، ح ۱ تا ۶٫
[۱۷] پیام قرآن؛ ج۱۰؛ ص۱۷۴٫
[۱۸] داستان یاران: مجموعه بحثهاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)؛ ص۲۲۲٫
[۱۹] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۲؛ ص۳۰٫
[۲۰] همان.
[۲۱] همان.
[۲۲] سوره نجم؛ آیه ۱۹ و ۲۰٫
[۲۳] «غرانیق» جمع «غرنوق»(بر وزن مزدور) نوعى پرنده آبى سفید رنگ یا سیاه است … به معانى دیگر نیز آمده است به نقل از قاموس اللغه.
[۲۴] تاریخ طبرى؛ ج۲؛ ص ۷۵٫
[۲۵] تفسیر نمونه؛ ج۲۲؛ ص۵۲۱٫
[۲۶] همان؛ ج۱۴؛ ص۱۴۲٫
[۲۷] همان؛ ج۲۲؛ ص۵۲۲٫
[۲۸]تفسیر کبیر فخر رازى؛ ج ۲۳؛ ص ۵۰٫
[۲۹] مجمع البیان، تفسیر فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسیر صافى، روح المعانى و المیزان و تفسیرهاى دیگر ذیل آیات مورد بحث.
[۳۰] تفسیر نمونه، ج۱۴، ص ۱۴۴٫
[۳۱] تفسیر کبیر فخر رازى؛ ج ۲۳؛ ص ۵۰٫
[۳۲] تفسیر نمونه؛ ج۲۲؛ ص۵۲۲٫
[۳۳] همان؛ ج۱۴؛ ص۱۴۲٫
[۳۴] «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى».
[۳۵] تفسیر نمونه؛ ج۱۴؛ ص۱۴۳٫
[۳۶] همان؛ ج۲۲؛ ص۵۲۲٫
[۳۷] همان؛ ج۱۴؛ ص۱۴۳٫
[۳۸] همان؛ ج۲۲؛ ص۵۲۲٫
[۳۹] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ؛ ص۶۸۷٫
[۴۰] پیام قرآن؛ ج ۷؛ ص ۱۶۴٫
[۴۱] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص۶۸۸٫
[۴۲] همان؛ ص ۶۸۵٫
[۴۳] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛۱۷/۷/۱۳۹۵٫
[۴۴] همان.
[۴۵] همان.
[۴۶] همان.
[۴۷] پیام قرآن، ج۷، ص۱۶۷٫
[۴۸] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛۱۷/۷/۱۳۹۵٫
[۴۹] همان.
[۵۰] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۹/۶/۱۳۹۱٫
[۵۱] اسلام و آزادى بردگان؛ ص۳۱٫
[۵۲] همان.
[۵۳] همان؛ ص ۳۲٫
[۵۴] جلوه حق بحثى پیرامون(صوفیگرى) در گذشته و حال؛ ص۳۶٫
[۵۵] کتاب النکاح؛ ج۴؛ ص۱۴۵٫
[۵۶] همان.
[۵۷] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ makarem.ir.
[۵۸] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۱۳/۳/۱۳۹۳٫
[۵۹] کتاب النکاح؛ ج۴؛ ص۱۴۵٫
[۶۰] همان.
[۶۱] همان؛ ص۱۴۶٫
[۶۲] تفسیر نمونه؛ ج۱؛ ص۵۱۹٫
[۶۳] پیام قرآن؛ ج۷؛ ص۱۶۷٫
[۶۴] جلوه حق بحثى پیرامون(صوفیگرى) در گذشته و حال؛ ص۴۹٫
[۶۵] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۱؛ ص۵۰۶٫
[۶۶] همان.
[۶۷] همان؛ ص۵۰۷٫
[۶۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۲؛ ص۱۴۰٫
[۶۹] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۱؛ ص۵۰۶٫
[۷۰] همان.
[۷۱] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۹/۶/۱۳۹۱٫
[۷۲] همان.
[۷۳] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج۲؛ ص۱۴۰٫
[۷۴] همان؛ ص ۱۴۱٫
[۷۵] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۹/۶/۱۳۹۱
منبع: شبکه اجتهاد
ثبت دیدگاه