اگر جوانان روستا بسیج نمیشدند بدون شک امروز آنان نیز باید میهمان کمپهای هلال احمر میبودند. این اقدام به آنها اعتمادبه نفس داده بود و به همینخاطر به خود میبالیدند.
روز ششم عید بود. یکی از دوستان طلبه اطلاع داد که برای کمک به سیلزدگان استان گلستان نیاز به تعدادی طلبه معمم جهت امور تبلیغی و جهادی دارند، بلکه بتوانند به عزیزان سیلزده را روحیه بخشیده و باعث قوت قلب هر چه بیشتر آنان شوند.
همان شب با تعدادی از طلاب فاضل و جوان تصمیم گرفتیم تا چند روزی را کنار مردم شریف شمال کشور به خدمت مشغول شویم. قبل از اعزام، لیستی از اقلام مورد نیاز از جمله ویدئو پروژکتور، بلندگوی همراه، جوایز برای کودکان و… تهیه کردیم و با خود به همراه بردیم تا با آمادگی کامل در صحنه حضور پیدا کنیم. حدودا ساعت ۱۱ شب بود که قم را به مقصد گلستان ترک کرده و با انتخاب مسیر فیروزکوه بهدلیل ترافیک کم، با گذشت حدود ۸ ساعت به محل اسکان بچههای جهادی رسیدیم. بعد از یک استراحت کوتاه و بازدید از منطقه زیر آب رفته آققلا (که البته بنده موفق نشدم در منطقه حضور پیدا کنم) نسبت به ماموریت و وضعیت منطقه توجیه شدیم.
مسئول اعزام نیروهای تبلیغی _ جهادی که روحانی جوانی از اهالی همان منطقه بود به ما اعلام کرد که بایستی با حضور در کمپهای محل اسکان سیلزدگان نزدیک گرگان که توسط سازمان هلال احمر راهاندازی شده بود به اجرای برنامه بپردازیم.
کمپها برای کسانی آماده شده بود که خانهشان زیر آب رفته و مجبور بودند تا زمان پایین آمدن سطح آب در چادرهای هلال احمر اسکان پیدا کنند و با توجه به ظرفیت و وسعت هرکدام تعداد محدودی را پذیرا بودند. سالن نمایشگاه بین المللی گرگان، ورزشگاهها، حسینیهها، مدارس و مساجد شیعه برای حضور سیلزدگان آماده شده بود. ظاهرا طبق فقه اهل سنت، بانوان اجازه ورود به مسجد را ندارند فلذا علمای اهل سنت اجازه اسکان اضطراری را به سیلزدگان صادر نکردند.
اکثریت جمعیت کمپها را برادران و خواهران اهل سنت ترکمن تشکیل میدادند که همین امر باعث شده بود تا با حضور نیروهای امدادی، انتظامی و تبلیغی شیعه، پیوند میان شیعیان و اهل سنت در آن منطقه را بیش از پیش تحکیم کند و صحنههای دیدنی را خلق نماید. صحنههایی که تاریخ نظیرش را در ایام ۸ سال جنگ تحمیلی و اربعین حسینی به خود دیده است.
بهعنوان مثال در روستای امیرآباد حدفاصل شهر گرگان و آققلا که بافت جمعیتی آن را شیعیان تشکیل میدادند با برپایی ۴ کمپ اعم از سالن ورزشی، مسجد، زینبیه و مدرسه با مدیریت شورای اسلامی روستا و دهیاری پذیرای حدود ۷۰۰ نفر از خانوادههای اهل سنت بودند. با وجود گذشت بیش از یک هفته از اسکان، مردم روستا به کمک خیرین و ریشسفیدان منطقه برای تمامی سیلزدگان غذای گرم طبخ کرده و به خود اجازه نمیدادند که غذای کنسروی و سرد به دست سیلزدگان برسد. اهالی روستا شبانهروز درب خانههایشان را برای استحمام به روی سیلزدگان باز گذاشته بودند و از لوازم بهداشتی و مای بِی بی گرفته تا لباس این عزیزان را خودجوش و دلسوزانه تهیه و در اختیار آنان قرار میدادند.
بچههای پایگاه بسیج مسجد هم علاوه بر تامین امنیت کمپها، یکسره سر کودکان و جوانان خانوارها را با بازی و فوتبال گرم میکردند.
روستا حال و هوای اربعین حسینی پیدا کرده بود. هر کس هرکاری که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد و برای کمک به برادران و خواهران دینی خود به کار میگرفت. سیلزدگان هم قدردان زحمات این عزیزان بودند.
در منطقهای دیگر در مرز مابین آققلا و بندرترکمن، دو روستای سنی نشین صحنه و یامپی نیز صحنههای زیبایی از اتحاد و همت مردم منطقه چشمهارا نوازش میداد.
به همت و هوشیاری جوانان روستا با اطلاع از سرازیرشدن سیل به سمت روستا با یک اقدام جهادی و بهموقع دیوارههای رودخانه عبوری از وسط روستا را با استفاده از گونیهای خاک و کشیدن پلاستیکهای ضخیم روی دیوارههای آن، مانع از نفوذ آب به محوطه خانههای روستا شدند. طبق گفتهی اهالی، بیش از ۲۰ هزار گونی خاک را با دستِ خالی و بدون هیچ استراحتی در مسیر رودخانه قرار دادند که شاید در شرایط عادی، چنین کاری به سادگی ممکن نباشد. اگر با چشمان خودمان این حماسه را نمیدیدیم باورکردن آن سخت بود.
اگر جوانان روستا همت نمیکردند و بسیج نمیشدند بدون شک امروز روستای آنان نیز زیر آب بود و میبایست مهمان کمپهای هلال احمر باشند. این اقدام به آنها اعتمادبه نفس داده بود و به همینخاطر به خود میبالیدند.
از اقصی نقاط کشور، تعداد بسیار زیادی از نیروهای امدادی و جهادی برای کمک به هموطنان سیلزده خود را به منطقه رسانده و آماده خدمترسانی به این عزیزان بودند. اما آب در بیشتر مناطقِ سیلزده همچنان بالا بود و اجازه نمیداد تا نیروهای جهادی وارد منطقه شده و به داد مردم برسند. اگرچه اگر آب پایین هم بیاید همچنان خانهها برای زندگی ناامن است، زیرا دیوار خانهها بیش از یک هفته زیر آب بوده و سست شده است از طرفی نیز ممکن است زمین نشست کند و خانهها روی هم فرو بریزند.
به گفته اهالی، اگر حضرت آقا به نیروهای مسلح دستور نمیدادند که برای کمک به سیلزدگان بسیج شوند، دولت هیچگاه تمام توان خود را برای کمک به آنان به میدان نمیآورد و از این بابت از نیروهای نظامی ممنون بودند و خدارا شکر میکردند.
سیل گلستان و مازندران، در کنار همه تلخیها و ناخوشیها، فرصتهایی را بهوجود آورد که هیچگاه در شرایط عادی بهدست نمیآمد. فرصت محبت، فرصت اتحاد، فرصت برادری، اعتماد به نفس و ما میتوانیم! فرصتهایی که بایستی غنیمت شمرد و از آن به شکل مطلوبی استفاده کرد.
داستان سیل، با همهی تلخی و شیرینیاش میگذرد؛ اما اثرات فرهنگی و مثبتش تا ابد در دل و جان اهالی آن منطقه خواهد ماند.
ثبت دیدگاه