
او نه تنها کمک کرد تا مسابقات فرمول یک تبدیل به پدیدهای جهانی شود، بلکه در این راه، خودش نیز میلیاردر شد. با این وجود، او در چهل سالگی دیگر تحمل مشکلات و حوادث تلخ این ورزش را نداشت و کنارهگیری کرد. از جمله این تلخیها، از دست دادن یکی دیگر از دوستانش در پاییز ۱۹۷۰ بود.
اکلستون در این رابطه میگوید: ” [وقتی]شاهد مرگش در بیمارستان بودم … تصمیم گرفتم فرمول یک را کنار بگذارم. ” مردی که اکلستون شاهد مرگش در آن سپتامبر بود، نزدیکترین دوستش یوخن رینت بود که هنگام مرگ فقط ۲۸ سال داشت و در آستانه اولین قهرمانی خود در فرمول یک بود.

تصویری از رینت، یک روز قبل از مرگ، در کنار مالک لوتوس، کالین چاپمن در پیست مونزا
“او را در آنچه آمبولانس میگفتند، اما در حقیقت بیشتر شبیه کامیون وانت بود، پیدا کردم. نام بیمارستانی که قرار بود او را به آن منتقل کنند پرسیدم و با اینکه آنها زودتر از من حرکت کردند، قبل از آنها رسیدم، ظاهراً به اشتباه او را به بیمارستانی دیگر برده بودند. “
سرانجام بدن خردشده رینت به بیمارستان مورد نظر میرسد، جایی که اکلستون در انتظارش بود، اما دیگر خیلی دیر شده بود و او به یکی از بیست راننده فرمول یک تبدیل شد که در دهههای مرگبار ۱۹۷۰ و ۱۹۶۰ میلادی جان خود را در این ورزش از دست دادند.

این اولین بار نبود که اکلستون رانندهای را در زمان مدیریتاش از دست میداد و بار قبلی سبب شده بود یک دهه از این ورزش کنار بکشد. در سال ۱۹۵۸، اکلستون به عنوان یک جوان ۲۷ ساله، شاهد مرگ دوستش استوارت لوئیس-ایوانز در شعلههای آتش اتوموبیلاش در مسابقات جایزه بزرگ مراکش بود.
از نظر اکلستون این حادثه تنها از دست رفتن یک استعداد نوظهور و پایان یک همکاری نبود، بلکه پایان رابطه برادرانه منحصر به فردی بود که از اولین دیدار آنها در گراندپری آفریقای جنوبی در پنج سال قبل شکل گرفته بود.

تصویری از گراندپری اسپانیا در آوریل ۱۹۷۰، رینت در حال عبور از فراری شعلهور جکی ایکس که دچار سوختگی شدید شد
سال بعد به همراه راننده آمریکایی، ماستن گرگوری و با اتومبیل فراری، فاتح مسابقات ۲۴ ساعته لومانز فرانسه شد. نمایشهای فوقالعاده او باعث جلب توجه دیگر رؤسای تیمهای فرمول یک از جمله کالین چاپمن، رئیس لوتوس شد که فردی فوقالعاده اهل رقابت بود.

اکلستون میگوید: “ما پیشنهادی برای حضور در تیم برابهام داشتیم و میتوانستیم پنج درصد دستمزد بیشتری نسبت به لوتوس بگیریم، اما من به یوخن گفتم اگر میخواهی به عنوان قهرمانی جهان برسی باید مسائل مالی را فراموش کنی. چون شانس بیشتری برای قهرمانی با لوتوس داری. “
بنابراین ما با کالین، مالک افسانهای تیم انگلیسی، قرارداد بستیم و این آغاز یک رابطه پرشور با او بود. رینت که اکنون با گراهام هیل همکاری داشت، خیلی زود از همتای باسابقه خود پیشی گرفت و اولین پیروزیاش را در گراندپری آمریکا در واتکینز گلن در سال ۱۹۶۹ بدست آورد.
رینت در هنگام تصادف و آسیبدیدگی در گراندپری اسپانیا در سال ۱۹۶۹ در کنار همتیمیاش گراهام هیلاکسلتون میگوید: “به یاد دارم در مسابقات انتخابی با یوخن در گاراژ نشسته بودیم و جین رامی بازی میکردیم. کالین آمد و گفت:” چه غلطی میکنی؟ فقط چند دقیقه مانده! ” و یوخن به او گفت: “خوب، پس ارزش حرص خردن نداره، به هر حال ماشینت آشغال است. “
من گفتم:”تو نمیتوانی با چاپمن اینطوری حرف بزنی، بیشتر از این وقت تلف نکن و راه بیفت برویم. بنابراین، او تنها پنج دقیقه مانده به شروع مسابقه، سوار اتومبیل شد. البته قبل از پایان مسابقه جواز راهیابی به دور بعد را گرفت. “
اعتماد به نفس رینت، سبک شجاعانه و ماجراجویانهاش در مسابقات، و ازدواج با مدل فنلاندی نینا لینکلن، او را تبدیل به پسر محبوب این ورزش کرده بود.

اکسلتون میگوید: “فراموش نکنید که ما هر سال چند راننده از دست میدادیم، بنابراین همه از خطرات آگاه بودند. وقتی یکی در مسابقه یا تمرین کشته میشد، بقیه بدون هیچ صحبتی ادامه میدادند و هیچکدام فکر نمیکردند که آنها میتوانند نفر بعدی باشند. درست مثل امروز که همه با این بیماری درگیر هستند و فکر میکنند آنها مبتلا نخواهند شد. “
تصادف امری همیشگی در این ورزش است و رانندگان اغلب با سرعت از کنار رقبایی که تصادف کردهاند و ممکن است در شعلههای آتش بمیرند، عبور میکنند. به همین ترتیب، رینت همچنان به جمعآوری امتیازات ادامه میداد.
پس از یک پیروزی معروف در موناکو، جایی که در آخرین پیچ دور پایانی از جک برابهام پیشی گرفت، رینت به پنجمین پیروزی پیاپی خود رسید. در مونزا و قبل از شروع مسابقه، او با ۴۵ امتیاز و درحالیکه نزدیکترین رقیبش ۲۰ امتیاز از او عقب بود، در رتبه اول قرار داشت.
چندی از مرگ رینت نگذشته بود که رانندگان برای سه مسابقه آخر تقویم به آمریکای شمالی رفتند. به گفته اکلستون، بیتوجهی این ورزش به حوادث دلخراشاش، بطرز ناخوشیاندی برای طرفداران جذاب است. “این مانند بندبازی است که، چون همه میدانند ممکن است سقوط کند، تماشایش میکنند. البته امیدوارند این اتفاق نیافتد، اما اگر هم افتاد، دوست دارند آنجا باشند و این صحنه را ببیند. “
در کانادا، جکی ایکس راننده بلژیکی فراری برنده شد و این یعنی او در صورت پیروزی در دو گراندپری باقیمانده میتوانست رینت را پشت سر بگذارد. ایکس در مکزیک برنده شد، اما در آخرین مسابقه جایزه بزرگ در واتکینز گلن در ایالات متحده، فقط توانست مقام چهارم را بدست آورد و این امرسون فیتیپالدی بود که بعنوان جانشین رینت در تیم لوتوس، نفر اول شد.

به گفته اکلستون، مسابقات فرمول یک در آن روزها یک گروه محدود و متشکل از تنها هفتاد نفر از مکانیکها بود که همزمان در کارخانه هم کار میکردند. تیمها در روز مسابقه قطعات و ابزارها را به یکدیگر قرض میدادند و رانندگان و همسرانشان همراه با پرسنل تیم سفر میکردند.
او میگوید: “یوخن یک اسکیباز عالی بود و سعی داشت مرا هم بیشتر درگیر آن کند. من میخواستم به آرامی اسکی کنم، اما او فکر کرد که باید کمیبهتر کار کنم؛ بنابراین ما سوار هلیکوپتر شدیم و بالای کوه رفتیم … و او گفت خوب، آنها در را باز کردند و من را با اسکی از هلیکوپتر به بیرون پرت کردند. من تنها در بالای کوه ایستاده بودم و نمیدانستم کجا هستم که او با هلیکوپتر ناپدید شد! “
“حدود یک متر در برف غرق شده بودم! البته که او برای من برگشت. اما این خاطره، گویای رابطه سرگرم کنندهای بود که ما با هم داشتیم. ” پس از این حادثه، اکلستون، با وجود لطمه عاطفی سنگین، نتوانست مقابل جذابیت فرمول یک مقاومت کند و بازگشت.






ثبت دیدگاه