دل و دماغش را ندارد دیگر. خیلی حیف است که این بچهها با این همه استعداد باید خانهنشین باشند و بخش ناراحت کنندهاش این است که زمان به سر رسیدن این خانهنشینی معلوم نیست.
مریم طالشی| برای دخترک ۹ ساله حالا تمرین تئاتر مثل رؤیایی دوردست است. گاهی مادر میبیند که دارد توی اتاقش برای عروسکهایش نقشی را بازی میکند. سعی میکند روی دیالوگها تمرکز کند و آنها را به یاد آورد. هم نقش خودش را بازی میکند و هم نقش دیگر همبازیهایش را که حالا مثل او خانهنشین شدهاند.
«بچهام تمام عشقش همین کلاسهای نمایش بود. قول داده بود آنقدر درسش را خوب بخواند که در طول سال تحصیلی هم بتواند در کلاسها شرکت کند. تابستان یک مدت کوتاه کلاسها باز شد و چند جلسهای توانست برود.
آنقدر خوشحال بود که روی پایش بند نمیشد. بعد از کلاس توی راه برایم از چیزهایی میگفت که یاد گرفته و تمرینهایی که انجام داده است، اما این خوشحالی زیاد طول نکشید و کلاس دوباره تعطیل شد. دخترم واقعاً بازیگری را دوست دارد و فکر میکنم استعدادش را هم دارد.
از پارسال که در کلاس نمایش ثبتنامش کردهام خیلی زود پیشرفت کرده، اما کرونا همه چیز را به هم زد. تا چند وقت پیش مرتب سؤال میکرد کی کلاسها باز میشود. میگفت زنگ بزن بپرس شاید باز شده باشد، اما الان همان را هم نمیگوید. انگار کاملاً ناامید شده است.»
پدر پارسای ۱۰ ساله هم از عشق پسرش یعنی فوتبال میگوید و آموزشی که نیمه تمام مانده است: «پسرم را به خاطر علاقه شدیدش در مدرسه فوتبال ثبتنام کردم. با علاقه تمریناتش را پیگیری میکرد و از درسهایش هم کم نمیگذاشت.
اصلاً روزهایی که تمرین داشت، به عشق همان از خواب بیدار میشد. خب با شروع کرونا همانطور که میدانید فعالیت آموزشگاهها هم تعطیل شد. چند ماه به خاطر اینکه از ورزش دور نماند با خودم میبردم جاهای خلوت تا تمرین کند. گاهی هم در پارکینگ خانه تمرین میکرد.
تا اینکه تابستان و زمانی که کرونا کمی فروکش کرده بود، دوباره فعالیت مدرسه فوتبال شروع شد. با اینکه نگران بودم، اجازه دادم دوباره در کلاسها شرکت کند. خودم میرفتم سر تمرین تا مطمئن باشم همه اصول بهداشتی را رعایت میکند.
حتی چند بطری آب الکل زده با خودم میبردم که یک وقت از آبخوری آب نخورد. با تمام این احوال باز هم نگران بودم، چون میدیدم بچهها به هرحال در ارتباط نزدیک باهم هستند و تمرین با ماسک عملاً امکان ندارد. به خاطر همین دیگر اجازه ندادم سر تمرین برود و از خیر شهریه هم گذشتم، چون گفتند دیگر مرجوع نمیشود.
کمی بعد البته دوباره باشگاه تعطیل شد و بقیه بچهها هم از تمرین بازماندند. مربیشان گفته بود میتوانیم بچهها را ببریم پارک که باهم تمرین کنند، اما والدین موافق نبودند، چون به هرحال نگران سلامت بچهها هستند. الان پارسا حتی در همان پارکینگ هم تمرین نمیکند.
دل و دماغش را ندارد دیگر. خیلی حیف است که این بچهها با این همه استعداد باید خانهنشین باشند و بخش ناراحت کنندهاش این است که زمان به سر رسیدن این خانهنشینی معلوم نیست.»
الهه هاشم لو، مادر هستی، دانشآموز پایه ششمی هم دل پری از شرایطی که به خاطر کرونا برای کلاسهای آموزشی بچهها به وجود آمده دارد: «با تعطیلی مراکز آموزشی و ورزشی و کانونهای تربیتی کودکان و نوجوانان، امکان استفاده بچهها از آموزشهای ورزشی و هنری این مراکز تقریباً صفر شده یا به حداقل رسیده و این مسأله قطعاً آسیبهای اجتماعی را به همراه دارد.
دختر خود من قبل از شیوع این ویروس در فعالیتهای مختلف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت میکرد و در کنار تکلیف مدرسه که انجام میداد، از امکانات هنری کانون از جمله نمایش خلاق، سفالگری و داستاننویسی هم استفاده میکرد، ولی با تعطیلی این مرکز مجبور است در خانه بماند و پرکردن اوقات فراغتش خیلی سخت است.»
الهام قاسمی، مادر نارین ۸ ساله هم از این روزها میگوید: «قبل از کرونا دختر من درکلاسهای کانون و کلاسهای متفرقه شرکت میکرد و در کنار دوستانش بود که همین برایش خیلی اثرات مثبتی داشت.
با شیوع کرونا، دوران قرنطینه را گذراندیم و بعدش هم که کلاسهای مجازی شروع شد که خودتان میدانید ما مادرها و پدرها هیچ وقت نمیتوانیم مثل یک معلم به بچهها آموزش بدهیم. آموزش از راه دور کجا و آموزش فردی کجا؟!
به هرحال روزهای سختی برای ما والدین است و از یک طرف نگران آموزش بچهها هستیم و از طرف دیگر میبینیم که بچهها هیچ فعالیت متفرقهای انجام نمیدهند.»
مادر نیکتا و لیانا، دوقلوهای ۹ ساله، اما سعی میکند در خانه تا آنجا که میتواند بچهها را با آموزشهای غیردرسی سرگرم کند: «دخترهای من به کارهای دستی و هنری خیلی علاقهمند هستند و من هم دیدم در این شرایط که نمیتوانند در کلاسهای هنری شرکت کنند، بهتر است خودم دست به کار شوم و برایشان برنامههایی ترتیب دهم.
راستش خودم هم آنقدر سررشته ندارم، اما فیلمهای آموزشی میبینم و یاد میگیرم و بعد به بچهها آموزش میدهم. مثلاً الان درست کردن کاردستیهای کاربردی با کاموا و مقوا را دارند یاد میگیرند که خیلی خوششان آمده و من به بقیه والدین هم توصیه میکنم چنین کارهایی انجام دهند، چون در روحیه دادن به بچهها خیلی تأثیر دارد.
البته این را هم بگویم که دخترهای من به هرحال همسن و همکلاس هستند و اینکه دو تا بچه با شرایط یکسان در خانه باشند، با وجود سختیهایی که در آموزش دارد، از نظر اینکه میتوانند با هم درس بخوانند و بازی کنند و فعالیتهای فرادرسی انجام بدهند خیلی بهتر است. خیلی خانوادهها این امکان را ندارند، اما باز هم میشود با آموزشهای کوچک، مانع رخوت بچهها شد.»
دور بودن بچهها از محیطهای آموزشی فرادرسی قطعاً تأثیرات مهمی بر روح و روان آنها میگذارد. زهرا محمدی، کارشناس و مشاور کودک در این باره این طور میگوید: «بخشی از شخصیت اجتماعی کودکان در ارتباط با همسالانشان شکل میگیرد بنابراین شرکت درکلاسهای هنری و ورزشی، علاوه بر جنبه آموزشی، در شکل گیری شخصیت اجتماعی کودکان هم تأثیر زیادی دارد.
در حال حاضر با توجه به اینکه بچهها در مدرسه هم حضور پیدا نمیکنند، این خلأ بیشتر حس میشود. از طرفی نمیتوان انتظار داشت خانوادهها حتی در صورت بازگشایی مراکز آموزشی، اجازه حضور فرزندانشان را در این مجموعهها بدهند و از طرف دیگر این انزوا برای کودکانی که در سنین یادگیری هستند، زیان آور است.
در شرایط فعلی به خانوادهها توصیه میشود تا میتوانند به فرزندان خود نزدیک باشند و تلاش کنند فعالیتهای فوق برنامهای برایشان ترتیب دهند. میتوان از کتابها و فیلمهای آموزشی هم استفاده کرد. بهتر است فعالیتهایی انجام دهند که با علاقهمندی فرزندانشان همراستا باشد تا خسته و دلزده نشوند.
در هر صورت باید این نکته را در نظر داشته باشیم که این شرایط ممکن است ماهها ادامه پیدا کند پس با برنامهریزی مناسب تلاش کنیم تا حد ممکن زیانهای ناشی از آن را به حداقل برسانیم.»
پارسال همین موقع زندگی جور دیگری بود، برای همهمان. بچههایی را میدیدیم که شاد و خندان از مدرسه یا آموزشگاهها بیرون میآیند و وجودشان سرشار از شور و انرژی است. حالا انگار سالها از آن روزها گذشته، اما آنها تازه اول راه هستند؛ راهی که باید با سلامت جسمی و روحی طی شود و کرونا هر دو را تهدید میکند.
ثبت دیدگاه