برای تهیه گزارش وارد محدوده حصار شدیم. ابتدا در منطقه همهچیز عادی بود و زندگی مردم به صورت معمول جریان داشت، اما هرچه این مسیر شیبدار را بالاتر میرفتیم، اوضاع فرق میکرد. کوچهها باریکتر میشد و خانهها کوچکتر. یکی درمیان خانه و خرابه است. تقریبا تمام کوچههای خط چهار حصار به خرابه منتهی میشود.
برای پرس و جوی بیشتر، سراغ ساکنین خط چهار رفتیم. یکی از بانوان محله میگوید: ما از شهر خمین به دنبال کار به اینجا آمدیم. همسرم در نانوایی کار میکند و درآمدمان اجازه نمیدهد جای دیگری خانه اجاره کنیم. اینجا بدترین محله کرج است و ما از ناچاری اینجا گیر کردهایم.
دلش از وضعیت فعلیشان گرفته بود و با بغض سنگینی در گلو از آینده نامعلوم پسرش اظهار نگرانی میکرد: اگر اینجا بمانیم بچههایمان هم مثل خود ما بدبخت میشوند. پسرم ۱۰ سالهاست و محیط اینجا روی او اثر میگذارد. چندوقت پیش به من میگفت «مامان غصه نخور، بزرگتر که بشوم مثل پدر علیرضا شیشه و هروئین میفروشم و پولدار میشوم!».
وقتی ضعف فرهنگی و اجتماعی بیداد میکند
زنان محله تا میبینند که برای گزارش آمدهایم به این خیال که ما ناجی آنها خواهیم بود و ممکن است به وسیله ما از این وضع رهایی یابند، دور ما جمع میشوند و گلایههایشان را میشمارند. یکی میگفت: اینجا همه همدیگر را میشناسند.
دیگری میگوید: مواد فروشهای اینجا ثروتمند هستند و خانههایی که اینجا دارند فقط برای کار است وگرنه خودشان در محلههای خوب کرج زندگی میکنند. اینجا پاتوق مشتریهایشان است. خودشان ماشینهای مدل بالا دارند، اما اینجا که میآیند با موتور میچرخند. سن و سالی هم ندارند و اغلب بین ۱۸ تا ۳۰ ساله هستند.
خانم جوانی از وضعیت فرهنگی و اجتماعی منطقه مینالد و میگوید: هوا که تاریک میشود، خیابانها و کوچههای خط چهار در اختیار اراذل و اوباش است. کسی هم اگر اعتراض کند، سروکارش با قمه و چاقو است. به راحتی خیابان را میبندند و باج میگیرند.
یکی از اهالی محله میگوید: چهار سال پیش نیروی انتظامی در طی چند عملیات، تعداد زیادی از اماکن فروش مواد مخدر را تخریب کرد. همین خرابههایی که در کوچهها میبینید، نتیجه همان عملیاتها است. چند وقتی اوضاع خوب بود، اما بعد از گذشت مدت کوتاهی دوباره همان آش و همان کاسه!.
وی ادامه میدهد: بعضیهایشان معتاد هستند و برای تهیه هزینهها مواد فروشی میکنند، اما افرادی هم هستند که سازماندهی شده و با برنامه کار میکنند. تعدادی نوچه دارند و در این چندسال اخیر حسابی مال و اموال جمع کردهاند. شیک میگردند و تیپهای آنچنانی میزنند، اما کارشان بدبخت کردن جوانهای نادان و خام است.
اعتیاد زمینهساز فساد در این منطقه است
بعضیها از حرف زدن با ما امتناع میکردند. انگار که از سایه مواد فروشان و اراذل هم بترسند. میگفتند دنبال دردسر نیستیم و کاری به کسی نداریم، اما بعضیها سعی میکردند ما را با تمام ابعاد محله آشنا کنند. یکی از کاسبان محله میگوید: خانههای کوچکی که اینجا میبینید متعلق به خانوادههایی است که در فقر مطلق زندگی میکنند.
این کاسب ۳۳ ساله با افتخار اعلام میکند، ۹ سال است که زندگی پاکی دارد و مواد مخدر را ترک کرده است، او میگوید: من هم به اشتباه وارد این ماجراها شدم و از سر خامی و نادانی دوره جوانی، پنج سال گرفتار اعتیاد به حشیش بودم.
بیشترین چیزی که در این محله جلب توجه میکند، تعداد زیاد خرابهها است. خرابههایی که اگرچه شکل و قیافه یک خانه را ندارند، اما تبدیل به محل زندگی برخی شدهاند. هنوز آثار یک خانه در بعضی از خرابهها مانده. دیوارهایی که نریختهاند و اتاقهایی که نصفه و نیمه ماندهاند. تعدادی کمد و تشک در یکی از خرابهها دیدیم و برای پرسوجو با رهگذران حرف زدیم.
آقای قنبری میگوید: این خرابهها پناهگاه شب معتادان است. روزها دنبال جمع کردن ضایعات و خرید مواد میروند و شب را به اینجا میآیند. چون اینجا کسی کاری به کارشان ندارد و از چشم ماموران انتظامی هم دور هستند. بعضی از این خرابهها تبدیل خانه شده. وسیله گذاشتهاند و زندگی میکنند، اما بیشترشان فقط شبها را اینجا میمانند.
آقای قنبری درباره حضور کارتنخوابان در این منطقه و تاثیری که روی زندگی مردم میگذارند میگوید: اینطور نیست همه بیخانمانهای اینجا دزد و بزهکار باشند. بیشتر آنها کاری با کسی ندارند، اما به هرحال حضور آنها اینجا را ناامن میکند. خصوصا برای بچهها و خانمها.
روایت یک ماجرای غمانگیز
در حین تهیه گزارش و بازدید از محلههای اطراف خط چهار، دورتر از منطقه مسکونی و در حاشیه پارک جنگلی همگام، مرد دورهگردی را دیدیم. میانسال بود، اما چهرهاش خسته و پیر نشان میداد. اوضاع نامرتبی داشت و زیر دیوارهای حاشیه پارک اطراق کرده بود. چند گونی پر از ضایعات کنار خودش داشت.
مجید بیحس و حال بود و جان حرف زدن نداشت. از او پرسیدم آیا میتوانم کمکی به او بکنم، گفت: دوست ندارم برگردم. دو دفعه دستگیرم کردند و به کمپهای ترک اجباری فرستاده شدم، اما بیرون که آمدم دوباره شروع کردم. جایی ندارم که بروم و کاری نیست که بتوانم با این شرایطم انجام بدهم. همینجوری ادامه میدهم که یک روز بمیرم و راحت شوم.
حاشیه نشینی زیر سایه پایتخت
علیرضا گروسی، کارشناس جغرافیای شهری درباره علل گسترش حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ مثل کرج میگوید: اصطلاح حاشیهنشینی یا زاغهنشینی در کشورهای درحالتوسعه به محلات فقیرنشینی گفته میشود که در اطراف شهرهای بزرگ ایجاد میشود.
گروسی میافزاید: بخش اعظمی از محلات حاشیهنشین در شهر کرج ناشی از مهاجرتهای روستاییان این استان و استانهای دیگر به آن است. از عوامل اصلی مهاجرت به کرج، نزدیکی به پایتخت و همچنین ارزان بودن نسبت به تهران است.
وی با اشاره به اینکه بیشتر مشکلات فرهنگی و اجتماعی مناطق حاشیهای ناشی از کمبود امکانات است، ادامه میدهد: محلات حاشیهنشین در همه جای دنیا ازنظر جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و کیفیت زندگی سطح بسیار پایینتری را نسبت به محلات دیگر در شهر دارند.
گروسی در انتها میافزاید: خط چهار حصار، کالبدی نامتوازن و نامناسب دارد و همین نارساییهای عمرانی، روی مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز تاثیر منفی میگذارد. در این منطقه دسترسی به خدمات شهری در پایینترین سطح خود قرار دارد که این معضل به تبع در بلندمدت روی سطح سواد، توان مالی، وضعیت آموزشی و بهداشتی نیز تأثیر منفی گذاشته است.
ثبت دیدگاه