ترانه بنییعقوب| در یک حیاط مشترک زندگی میکنند؛ اتاقها دور حیاطند و هرخانواده در یکی از آنها زندگی میکند. یک حمام و دستشویی و آشپزخانه مشترک هم دارند. میگویند تصور کن چقدر در شرایط شیوع بیماری کرونا رعایت بهداشت در چنین فضایی دشوار است، اما همه مشکل اهالی این خانه ۱۵ نفری در قلعه نو ورامین زندگی جمعیشان نیست میگویند کرونا که آمد بیکار شدند.
اهل کشور افغانستان هستند و معتقدند کرونا شرایط دشواری برای مهاجران ساخته. مهاجرانی که مشکلات زیادی دارند و حالا با شیوع این ویروس انگار دیگر تهمانده امیدشان هم نابود شده است. برخی به فکر بازگشت به وطن هستند و برخی هم همچنان امیدوار که اوضاع اینجا دوباره بسامان شود. بیشترشان نه بیمهای دارند نه حقوق بیکاری و ازکارافتادگی.
مرد ماسک را روی صورتش جابهجا میکند و میگوید: «همین ماسک را به سختی میخریم. کرونا اگر برای شما سخت است برای ما چند برابر سختتر هم بوده. کرونا بیکارمان کرد.» این جمله ورد زبان تعداد زیادی از آنهاست. پای درد دل اهالی خانه مینشینم.
دختر جوان اتاق محقرشان را نشانم میدهد: «تازه همین اتاقهای کوچک هم اجارهای است و به سختی کرایهاش را میدهیم. برای همین یک اتاق ۲۵۰ هزار تومان میدهیم.»
با پدر و برادرش زندگی میکند. پدرش به تازگی از کرونا رهایی یافته. میگوید فکر کن ما با این شرایط چطور میتوانیم بهداشت را رعایت کنیم؟ این همه آدم و یک حمام و دستشویی مشترک! پدرش پارکینسون دارد و داروهایش این روزها نایاب شده.
دختر ۲۶ ساله است و هیچ تصوری از وطنش ندارد، متولد ایران است: «برادرم کار میکند میرود سرفلکه برای کارگری. اما هفتهای یکی دوبار بیشتر کار گیرش نمیآید. میگوید قبل از کرونا شرایط بهتر بود، اما الان دیگر کار درست و حسابی گیرش نمیآید. حالا فکر کن در این شرایط هزینههای دکتر و داروی بابا هم هست. آشپزخانهمان هم مشترک است، اما چاره دیگری نداریم. با این پول جای دیگری به ما نمیدهند.»
همهشان اصرار دارند اتاق کوچک و محقرشان را نشانم دهند. اتاقهایی که با حداقل وسایل زندگی پر شده است.
– از ساکنان این خانه کس دیگری هم به کرونا مبتلا شد؟
– خیلیها این روزها مریض شدهاند، دیگر نمیدانم کرونا است یا چیز دیگر. بعضیها هم قایم میکنند.
«وزیرخانم» ساکن یکی از اتاقها تنها زندگی میکند. گاهی برای گوجه و خیارچینی و جمعآوری فلفل به قول خودش بیابان میرود یعنی کشاورزی میکند. البته این روزها همین کار هم کمتر شده.
ساکن یکی دیگر از اتاقها هم بیکار شده. نگهبان یک ساختمان بوده و بعد از کرونا گفتند دیگر به حضورش نیازی ندارند. ۱۷ سال است ایران زندگی میکند از ولایت دایکندی به ایران آمده. این روزها مبلغ ناچیزی میگیرد و برای اموات فاتحه میخواند و این تنها منبع درآمد اوست.
معصومه خانم ۵۸ ساله هم در این خانه جمعی تنها زندگی میکند: «شوهرم گم شده و سه فرزند و یگانه دخترم هم برای زندگی رفتهاند افغانستان. شرایط خراب است وگرنه میرفتم افغانستان.»
– معصومه خانم یعنی چه شوهرت گم شده؟
– گم شده است دیگر. یک روز رفت و دیگر نیامد. دخترم بیا ببین یخچال هم ندارم.
کمد لباسش را گذاشته بیرون اتاق. روی کمد این کلمات به چشم میخورد. کمد عزیز خانم. اوهم گاهی به بیابان میرود و کشاورزی میکند.
صفرعلی بلال اهل ولایت پروان است او هم در قلعه نو ورامین زندگی میکند. فارغالتحصیل کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد است: «در دانشگاههای خصوصی افغانستان علوم سیاسی تدریس میکردم. دانشگاههای پیام نور کابل، مریم و غرجستان تدریس کردهام.
همچنین به مدت هشت ماه به عنوان مسئول آموزش در دانشگاه خواجه عبدالله انصاری ایفای نقش کردهام. آنجا که بودم با همکاری جمعی از استادان دانشگاه و دانشجویان انجمن پیوند اندیشهها را تأسیس کردیم. در این انجمن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هم داشتیم و خانوادههای بیبضاعت را شناسایی و کمکهای خیران را به آنها میرساندیم.
وضعیت اقتصادی من در افغانستان خوب بود تا اینکه برایم مشکلاتی ایجاد شد و مجبور شدم افغانستان را ترک کنم. در ورامین هم مشغول تدریس شدم. ماهانه مبلغ یک میلیون و پانصدهزار تومان درآمد داشتم. در ماههای اول شیوع ویروس کرونا درآمد من به سطح بحرانی رسید.
بعد از سپری کردن چندین ماه یک سوم کلاسهای من فعال شده. با این وضعیت زندگی برای ما فوقالعاده مشکل شده است. همشهریان من هم مشکلات زیادی دارند که امیدوارم کسی برای آنها فکری کند.»
مهدی ۳۱ ساله خیاط و متولد ایران و ساکن ورامین است او هم این روزها به خاطر کرونا شغلش را از دست داده: «کارگاهم در شهرری بود. یک کارگاه خیاطی داشتم. کت و شلوار دامادی میدوختم؛ هرچند همه این مدت هم کار ما افت کرده بود به خاطر اینکه کلا ازدواجها کم شده.
اما همه چشممان به شب عید بود که کرونا آمد و خرابش کرد و کسب و کارمان را کلاً خراب کرد. حتی کارهایی را که کرده بودیم حاضر نبودند حساب کنند. شب عید را یک جوری گذراندیم و گفتیم ببینیم چطور میشود. اما مدام اوضاع بدتر شد.
فروشگاهها هم اصلاً حاضر نبودند، جنس جدید سفارش دهند. خلاصه مجبور شدیم جمع کنیم. دیدیم فایده ندارد. باید جواب کارگر را میدادم. هشت کارگر داشتم. مانده بودم توی حقوقشان. مانده بودم توی کرایه مغازه تا دو هفته پیش که مجبور شدم کارگاه را تحویل بدهم. پول پیش را بگیرم و با آن پول کرایههای عقب مانده و حقوقهای معوق را بدهم.»
– کارگرها هم همه افغانستانی بودند؟
– بله همه هموطن بودند. چرخهای خیاطی را گذاشتهام توی انبار نمیدانم چکار کنم.
– برای راهاندازی کار جدید هنوز تصمیمی نگرفتهاید؟
– راستش من هیچ کار دیگری جز خیاطی بلد نیستم. چند ماه است گوشه خانه نشستهام. افسرده شدهام. به نظرم دیگر نمیتوانم روی این کار حساب کنم، چون ازدواجها کم شدهاند. اصلاً کرونا هم تمام شود فکر نکنم دیگر بتوانم روی این کار حساب کنم. کرونا زنجیره کارمان را کامل قطع کرد.
آقا محمد هم شرایط مشابه مهدی را دارد او هم کارگاه خیاطی داشته و بعد از کرونا مجبور شد کارش را تعطیل کند: «ده سال بود توی کار خیاطی بودم شش تا کارگر داشتم که آنها را هم از دست دادم. الان دو ماهی هست خانهنشین شدهام. دیگر نمیدانم باید چه فکری کنم و چه کاری راهاندازی کنم.»
– ممکن است در این شرایط به بازگشت به کشورت هم فکر کنی؟
– راستش این روزها جدی به این موضوع هم فکر میکنم.
سرفلکه باقرآباد ورامین همان جایی است که خیلی کارگرهای روزمزد برای پیدا کردن کار تجمع میکنند، همان کارگرانی که حالا به سختی کار برایشان پیدا میشود.
آقای محمدی یکی از همان کارگرهاست که از ولایت پروان به ایران مهاجرت کرده. ۶۰ ساله است: «به خاطر کرونا کمتر کسی سراغمان میآید. خودم هم که بدنم توانی ندارد کرونا بگیرم کارم تمام است.» ۲۰ سال است ایران زندگی میکند، دخترش خیاطی میکند و کمک خرج زندگی است.
دو نوهاش هم با او زندگی میکنند دامادش چند وقتی هست از خانه گریخته و به افغانستان برگشته. با ماهی ۴۰۰ هزار تومان کرایه خانه و خرج اضافه این بچهها مانده است چه کند.
محمد ۵۴ ساله هم کارگرساختمانی است: «شغل همه ما ضعیف شده. من هم کارهای ساختمانی میکنم. این بیماری روی چه کسی اثر نگذاشته؟! میدانیم ایرانیهای زیادی هم بیکار شدهاند، اما آنها بالاخره یک بیمهای چیزی دارند، یک آب باریکهای هست؛ مختصر مستمری و …، اما ما هیچکدام را نداریم. کرونا که آمد همه چیزمان را از دست دادیم.»
منبع: روزنامه ایران
ثبت دیدگاه