
به گزارش فرادید، اما آنچه بسیاری از مردم متوجه آن نیستند آن است که مغز همانطور که برای تنظیم خودِ جسمی ساخته شده است، برای تنظیم خودِ ذهنی نیز تلاش میکند. ذهن بهطور مداوم در حال فیلتر کردن و جلب توجه شما به اطلاعاتی است که باورهای فعلی شما را تأیید میکنند (این فرایند در روانشناسی سوگیری تأیید نامیده میشود)؛ درهمینحال، مغز افکار و تکانههای تکراریِ گذشته را تقلید و بازتاب میدهد و بهاینترتیب شما را مکرراً در معرض آنها قرار میدهد.
نخستین قدم برای خلق تغییرات بزرگ در زندگی باور داشتن به امکانپذیر بودنِ تغییر نیست؛ بلکه کافی است مشتاق باشید تا ببینید آیا تغییر امکانپذیر است یا نه. قرار نیست که ناگهان از یک شکگرای تمامعیار به یک باورمند تمامعیار تبدیل شوید. بین این دو وضعیت یک قدم وجود دارد و آن این است که برای دیدنِ هر نوع تغییری آغوش باز داشته باشید. برای مثال میتوانید چند «ایمیل ترسناک» به چند مشتری یا شریک کاری بفرستید و در آن چیزهایی را پیشنهاد دهید که میدانید دلیلی برای پاسخگویی به آن ندارند. ممکن است چندبار پیامهایتان نادیده گرفته شود، اما بالاخره یک نفر پاسخ میدهد.
به جای تکرار روایت آن باورهای قدیمی که اگر به فلان وزن برسم، اگر فلان رویدادها در زندگیام رخ دهد، اگر در کارم ارتقاء بگیرم، خوشحال خواهم شد؛ روی تغییر دادنِ گفتگوهای درونیتان به این جمله که «به زندگیام اجازه میدهم که خوب باشد»، تمرکز کنید.
راههایی که افراد از طریق آن به اخبار موفقیت شما واکنش نشان میدهند به شما میگوید که زندگی خودشان چگونه است. اگر شما اعلام کنید که نامزد کردهاید، آنهایی که از ازدواجشان راضی هستند برای شما احساس خوشحالی میکنند. افرادی که از ازدواجشان ناراضی هستند به شما هشدار میدهند که این وضعیت دشوار است و شما باید از نهایت فرصتی که به عنوان یک «مجرد» برایتان باقی مانده است، لذت ببرید.
در یخچال خانه خوراکیهای شادیآور داشته باشید. به جای زنگ بیدارباش گوشی پیام «تبریک میگم!» را بگذارید تا با شنیدن این جمله بیدار شوید. مطمئن شود اغلب چیزهایی که لمس میکنید و میبینید امیدواری و مثبتاندیشی را برایتان به ارمغان میآورند.
اگر واقعاً خودروی روباز ندارید یا رئیس یک شرکت نیستید، نباید از جملاتی نظیر «من خودروی روباز دارم» یا «مدیر فلان شرکت هستم» استفاده کنید. اما باید خودتان را در موقعیتی تصور کنید که از زندگیتان انتظار دارید و درباره آن موقعیت طوری صحبت کنید که گویی هماکنون به همان شکل زندگی میکنید.
مطلقاً ضروری است تا شکلی از زندگی که در آینده دوست دارید داشته باشید را ابتدا تصور کنید. زیرا اگر ندانید به کجا میخواهید بروید، نمیدانید که از کجا شروع کنید. وقتی که تصویر واضحی از آنچه میخواهید و چگونگی رسیدن به آن را در ذهنتان خلق کنید، قادر میشوید تا وارد عمل شده و آن را خلق کنید.
ضمیر ناخودآگاهمان زمانی ما را از دنبال کردنِ آنچه به آن عشق میورزیم باز میدارد که نسبت به آن باورهای متناقضی داشته باشیم. برای آنکه علتِ مقاومت خود را شناسایی کنید، از خودتان سوال بپرسید. از خودتان بپرسید که چرا مدام تعلل میکنید و چرا فکر میکنید اگر به آنچه میخواهید دست پیدا کنید، احساس آسیبپذیریتان بیشتر میشود؟ شما نیاز دارید تا تمام این پرسشها را پاسخ دهید و اگر لازم است راههایی برای حل این مسائل پیدا کنید.
برنامههای ۵ساله و ۱۰ساله را فراموش کنید. تغییرات زیادی در طی زمان رخ میدهد که هدفگذاری و پایبند ماندن به اهداف را غیرممکن میسازد. احتمالش خیلی زیاد است که در طی زمان فرصتهای بهتر و جدیدتر خودشان را نشان دهند و باعث شوند که زندگیتان کاملاً با تصوراتی که داشتید متفاوت باشد. درست است که شما خودتان را برای چیز دیگری آماده کرده بودید، اما چهبسا این زندگی بهتر باشد.
بهترین راه برای تغییر چشمانداز از «داشتن» به «خواستن» آن است که شکرگزاری را آغاز کنید. با بیان شکرگزاری به دلیل داشتههایتان، ذهنیت خودتان را از عطش تغییر به رضایت از آنچه هماکنون دارید، تغییر میدهید. هیچچیزی به اندازه قدردانی و شکرگزاری فراوانی را برایتان به ارمغان نمیآورد. جملهای هست که میگوید به محض آنکه باور کنید به قدر کافی دارید، آغوشتان برای به دست آوردن بیشتر و بیشتر و بیشتر باز خواهد شد. این جلمه بدون شک درست است.
اگر کسی از شما برای مشاوره یک پروژه درخواست همکاری میکند، به او بگویید چه مقدار پول بابتش میگیرید. اگر میخواهید در سازمانتان ترفیع پیدا کنید، با رئیستان جلسه بگذارید و اهدافتان را بیان کنید. به دنبال برندهایی باشید که دوست دارید با آنها همکاری کنید. آنچه دوست دارید به دست بیاورید را درخواست کنید حتی اگر گمان میکنید دیگران هیچ دلیلی برای موافقت با شما ندارند. آنها، بالاخره، موافقت میکنند.
وظیفه شما این است که «چه چیزی» را شناسایی کنید و بعد با همکاری با دیگران به «چگونگی» برسید. اگر هدفتان دورکاری است یا میخواهید کسبوکار خودتان را داشته باشید و در اولین تلاشها شکست میخورید، دوباره تلاش کنید و به این فکر کنید که از چه طروق دیگری میتوانید به اهداف اقتصادی خود برسید.
با افرادی که بلندپرواز، حامی و خلاق هستند وقت بگذرانید. اگر همه آخر هفتهها را با کسانی میگذرانید که از زندگیشان راضی نیستند، نمیتوانید آن حمایتی که برای آزادی و رهایی از این چشمانداز نیاز دارید به دست آورید. به یاد داشته باشید، شما حقیقتاً تبدیل به کسی میشوید که با او بیشترین وقت را میگذرانید پس او را با دقت انتخاب کنید.
وقتی هر روز صبح در مسیر رفتن به کار هستید، به پادکستهای انگیزشی گوش دهید. وقتی مشغول شستن ظرفها یا رانندگی هستید، به گفتگوهایی که درباره کسبوکار مورد علاقهتان هستند گوش دهید. زندگی خود را تا میتوانید از تأیید و انگیزه پر کنید. ممکن است نیاز داشته باشید بیشتر از ۱بار به بعضی درسها گوش بدهید، اما آنها با گذر زمان در مغزتان نفوذ میکنند و بعد از مدتی به صورت ناخوآگاه همان مسیری را طی میکنید که دیگرانِ موفقازنظرتان طی کردهاند.







ثبت دیدگاه