
روسای بد همیشه برای سازمانها و کارکنان، مشکلساز بوده و هستند و به یکی از دغدغههای کسبوکارهای امروزی تبدیل شدهاند چراکه بسیاری از آنها باعث میشوند تا کارکنان به سمت دیتامحوری سوق پیدا کنند.
در واقع، یک رئیس بد باعث ایجاد ترس و اضطراب شده که در طولانیمدت موجب خواهد شد کارکنان خود را پشت دیتا و آمار و ارقام پنهان کند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند باید در حد پرستش از آنها پیروی کرده و کسانی که بهطور مستقیم به چنین مدیرانی گزارش میدهند، فردیت و شخصیت خود را از دست میدهند و در عمل، مطیع محض اوامر آنها هستند و نمیتوانند از مهارتها و تجربیات خود برای حل مسائل بهره ببرند یا روی فرصتها سرمایهگذاری کنند.
روسای عاشق خردهکاری و پرداختن به جزئیات: این گروه از روسا دارای دانش خوبی برای انجام کارها هستند، اما متاسفانه خود را بیش از حد درگیر جزئیات امور میکنند.
روسای پرهیاهو و خودخواه: این گروه از روسا کسانی هستند که اهل هیاهو و جلب توجه دیگران به سمت خود و بهشدت غیرقابل پیشبینی هستند. آنها میکوشند تا خبرهای بد را پنهان کرده و در مقابل خبرهای خوب را بوق و کرنا کرده و آنها را به اسم خود ثبت کنند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند پس از مدتی بهشدت کلافه و خسته میشوند، زیرا مجبور هستند بهطور دائم از این روسا تعریف و تمجید کنند و خودشان حق تعریف داستانها و ایدههای خود را ندارند و تنها داستانی که در مجموعه تحت هدایت این نوع روسا اجازه طرح دارد، داستانی است که خود آنها تعریف میکنند و ناگفته پیداست در چنین شرایطی، هیچ مجالی برای عرض اندام کارکنان و طرح ایدهها و تجربیات آنها وجود نخواهد داشت، چراکه داستان رئیس بر همه چیز و همهکس برتری دارد.
رئیسهای ریاکار و دوشخصیتی: برخلاف سه گروه قبلی روسای بد که ویژگیهای مدیریتی خود را بهطور کامل و برای همه عیان میکردند، روسای ریاکار و دوشخصیتی به هیچ عنوان چنین کاری نمیکنند و به همین دلیل به سختی قابل شناسایی هستند. این گروه از روسا بسیار خوب و زیبا سخن میگویند و با دیگران رفتار خوبی دارند و از خودکنترلی خوبی برخوردار هستند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند بهشدت از آنها میترسند و حساب میبرند، زیرا میدانند در صورت قرار گرفتن در نقطه مقابل چنین مدیران ظاهرفریبی بهطور حتم، محکوم خواهند شد. این کارکنان میکوشند تا از طریق طرح ایدههای خلاقانه و نوآورانه، خود را بیش از حد برجسته نکنند چرا که دیر یا زود، سوژه حمله و تخریب هولناک رئیس خود قرار خواهند گرفت.
اگر چه این کارکنان قادر هستند وظایف محوله خود را بهخوبی انجام دهند، اما تمام این انجام وظیفهها با هدف کمک به رئیس در دستیابی به اهداف و تحقق یکسری آمار و ارقام است، آن هم بدون کمترین نوآوری و خلاقیت که در روزگار پر رقابت و دگرگون امروز، از نان شب برای سازمانها واجبتر است.
یکی از علامتهای وجود رئیس بد در یک مجموعه کاری این است که کارکنان همیشه در مورد رئیس خود و چگونگی برآورده شدن خواستههای او صحبت میکنند، حال آنکه کارکنان باید به بازار و مشتریان توجه داشته و فکر و ذکر اصلی آنها برآورده کردن خواستهها و نیازهای مشتریان و عوامل بازار باشد.
در واقع در هر سازمانی علاوه بر رئیس داخلی که همان مدیر مجموعه است، روسایخارجی متعددی وجود دارند که مشتریان و مصرفکنندگان محصولات و خدمات سازمان هستند و ایجاد تعادل بین خواستهها و انتظارات آنها امری واجب و حیاتی بهشمار میآید.







ثبت دیدگاه