بسمه تعالی
به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد ارتحال حجه الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی (ره)
با نزدیک شدن به ۲۵ اسفند ماه، سالروز رحلت مشاور امین امام راحلمان(سلام الله علیه)، مرحوم حاج سید احمد آقای خمینی(ره) مرا بر آن داشت که به ذکر نمونهای از روش و منش عملی این مرد صبور و پرکار که بیشتر عمر خود را در خدمت امام و برای امام و هدفهای امام گذراند، اشاره کنم.
مرحوم حاج احمد آقا همواره نسبت به مردم حساسیت ویژهای داشتند. به طور مثال اوقاتی که همراه ایشان به شهرهای مختلف سفر میکردیم و مردم از حضورشان در منطقه مطلع میشدند، خود را موظف میدانستند که در میان آنها حاضر شوند و به شنیدن درد دلها و مشکلات مردم مشغول میشدند. معمولا تا انتهای کار پیگیر حل مشکلاتشان بودند. در سفری که به اتفاق ایشان به شیراز رفتیم، در میانۀ راه توقفی در یکی از روستاهای اطراف شهر شیراز داشتیم. پس از اطلاع برخی اهالی از حضورشان ، بسیار ساده و بی آلایش وارد خانه روستاییان شد و با اصرار آنها میهمان سفره سادۀ ناهارشان گردید. از جمله نکاتی که همواره در هنگام حضور در میان مردم به آنها میگفت: « امام همیشه شرمنده شما مردم است و از سفارشهای مکرر ایشان به مسئولین این است که خدمت به مردم عبادت است و اگر کسی در خدمت به مردم کوتاهی کند گناه کبیره مرتکب شده است». یا اینکه «امام همیشه به فکر شما مردم و نگران این است که شما در سختی به سرنبرید»
حاج احمد آقا خود را رابط بین مردم و امام میدانستند و حرف مردم را همانطور که مردم میگفتند و میخواستند به حضرت امام منتقل میکردند. همواره در دیدارهای عمومی حضرت امام با اقشار مختلف مردم به پاسداران سفارش میکردند که مردم معطل یا اذیت نشوند و در اکثر اوقات دیدارهای اقشار مختلف مردم با حضرت امام را ایشان تنظیم میکردند.
در تازیخ اول بهمن ماه ۱۳۶۵ به اتفاق حاج سید احمد آقای خمینی جهت اموری که امام به ایشان محول کرده بودند به قم عزیمت کردیم و صبح و بعد از ظهر به دیدار برخی از علما و اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رفتیم. بعد از ظهر همان روز حوالی ساعت ۵ بعد از ظهر در حال برگشت از منزل یکی از علماء بودیم که نزدیک سه راه بازار – جایی در مرکز شهر و نزدیک حرم- صدای غرش هواپیماهای جنگی عراقی همراه با صدای شلیک پدافندهای ضد هوایی و انفجارهای پی در پی به گوش رسید. ما حدود ۳۰۰ متری سه راه بازار بودیم. حاج احمد آقا در همین حین به من فرمود: حسین آقا! همین کنار بایست. و از ماشین پیاده شدند و به آسمان نگاه کردند. گرد و غبار آسمان را فرا گرفته بود و دود سیاهی منطقه را پوشانده بود. مردم وحشت زده فرار میکردند. شیون زنان و کودکان به گوش میرسید. مادری فرزندش را گم کرده بود و با صدایی بلند او را صدا میزد. پسر بچهای مادرش را گم کرده بود و با گریه به سمت محل اصابت موشکها میدوید. همه در اضطراب بودند. افراد بسیاری دنبال گمشدۀ خود میگشتند و نمیتوانستند محل را ترک کنند. صدای آژیر آمبولانسها به گوش میرسید. در همان روز حدود ۱۰۰ نفر از مردان، زنان و کودکان قمی به شهادت رسیدند. مرحوم حاج سید احمد آقا با دیدن این صحنهها دستان خود را به سرش میزد و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود فریاد زد: مردم را به خاک خون کشیدند… مردم را کشتند…
عمامه و عبای خود را در آورد و در ماشین گذاشت و برای کمک به مجروحین حادثه به سمت آنها حرکت کرد. من در این لحظه با اصرار و خواهش بسیار و با این دلیل که دیگران هستند و کمک میکنند مانع رفتن ایشان میشدم و میکفتم: صلاح نیست شما بروید… از نظر امنیتی درست نیست… و ایشان را با زحمت بسیار از منطقه حادثه دور کردم و به سمت تهران حرکت کردیم.
در مسیر مشاهده میکردم که حال خوبی ندارند و نگران حال مجروحین بودند و اظهار ناراحتی میکردند. از جمله میگفتند: عده زیادی از مردم شهید شدند چه خوب بود ما هم کمی جلوتر بودیم و یکی از آن بمبها به ماشین میخورد و شهید میشدیم!
به جماران که رسیدیم سریع به سمت دفتر حرکت کردیم و ایشان با تماسهای مکرر با مسئولین از تعداد شهدا و حال مجروحین و وضعیت رسیدگی به آنها پرس و جو و سفارشات لازم را انجام میدادند.
چند روز بعد ایشان تعریف میکردند که فردای آن روز، قضیۀ بمباران قم را به حضرت امام(ره) گزارش میدادم. از جریان بمباران با خبر بودند اما از حضور من در محل بمباران خبر نداشتند. در همین حین که من وقایع آن لحظه را برای ایشان تعریف میکردم ناراحتی را در چهره ایشان مشاهده کردم و اشک در چشمانشان حلقه زد و فرمودند:« مردم قم همیشه مظلوم بودند و حالا هم مظلوم هستند».
در طول سالهای حضور در کنار ایشان این صفت برجسته اخلاقی یعنی کنار مردم بودن، غمخواری در سختیها، حساسیت نسبت به کوتاهیها و پیگیری حل مشکلات شخصی مردم، که همه به تاسی از پیر و مرادش حضرت امام خمینی (ره) بود، نه تنها برای من بلکه برای همه کسانی که از نزدیک با ایشان همراه بودند، واضح و مبرهن بود. خداوند با اولیائش محشور گرداند.
محافظ امام خمینی(ره)
پاسدار حسین سلیمانی
ثبت دیدگاه